در این نا کجا آباد ساعتم می خوابد!


در این نا کجا آباد ساعتم می خوابد!

هفتمین دفتر شعر منتقد نام آشنای  گیلانی ـ محسن آریاپاد با عنوان «کجای دایره هستم که ساعتم خوابید» منتشر شد .دفتر شعری که هنوز جوهر کلمات شعرهای پیشین وی «کاخ کوتاهی» خشک نشده است.که نشان از پرکاری شاعر می دهد. این ناسیرابی شعرناب و اندیشه ی آریاپاد تمامی نداشته و نخواهد داشت.

آریاپاد بعد از«می گیلان» دفتر شعری که در برگیرنده ی دوبیتی های گیلکی وی بود در سال 80 انتشاریافت ـ البته با هفت سال وقفه ولی پرتلاش در جراید با «اویتا من» غیر منظره دوباره بر سر زبان ها افتاد ودر سال 1387 این مجموعه شعر نو(آزاد) را روانه ی بازار کتاب کرد.دفتر شعری که سنت های شعر گیلان را فرو ریخته  و شد بدعتی در ادبیات گیلان و بار دیگر بردل های شاعران حکمرانی نمود.

«اویتا من» مجموعه شعر سپید گیلکی که اینگونه نهادینه شد: «باز بگاز دارِه نیشان انگوشتا/ تازه آینه جا/ خو اَویری مئن/ پورد˘سر ایسا». ( باز انگشت نشان را به دندان گرفته/در آئینه ی تازه/ در میان گم شدگی اش / سر پل ایستاده است).

«پاد» یکسال بعد غزل های معاصرش را به نام «نانوشته ی خوانا» بعد از «اویتا من» روانه بازار ساخت. این بار در قالبی متفاوت ـ یعنی بعد دوبیتی و شعر سپید به قالب غزل روی آورد و با نگاهی فلسفی و گریز ازغزل کلاسیک با زبانی ساده و روان وصد البته با زبانی «مدرن» به محتوایی تازه در شعر دست یافت و با تلفیقی ازمضامین سنتی اما با تزئیناتی جدید به شکوفایی شعر پرداخت .

«در سرم بیراهه بگشایید و بیدارش کنید / گم نشد تا در نگونی ها ، نشاندارش کنید / شم شاهین خیال ام را شکارشرط ها / صرف گردانید و بر انگاره پرگارش کنید.»

سال 90«پاد» در قالبی دیگر ـ یعنی شعر آزاد فارسی نام خود را با دفتر شعری به نام «بازی بان» دیگر بار دست به ابتکاری تازه در شعر زد  . شعرهایی یکدست با فرمی منسجم که گونه گونی و تنوع طلبی شاعر را به ظهور می رساند.«انگار/ یادمان رفت/که انگاره ها/گهواره های رؤیایند/وگرنه/ بر می خواستیم/که تمام شان کنیم.»

سال 90 را باید سال پرکاری برای این شاعر پیشکسوت گیلانی  دانست و در کنار تلاش خستگی ناپذیری وی  همطاق با «می گیلان»دفتر شعری چون «وَاپوشسته واز» باز پوشیده را در قالب دوبیتی های شیرین گیلکی به این زبان نجیب هدیه داد .ترانه های زیبایی که هرکدامشان با خاطراتی از گذشته آغشته شده اند و خواننده را کوچ می دهد به کوچه پس کوچه های گیلان.

اُنی کی لَم بَدَه تنها به اقبال/ دره افسانه چامِن نه کوچی چال/ اَچا ، حاجت نَدِه چنقد وَاگفتن/ لجن روفه که فاندِه هیکسامال» .

غزل ، غزل باز غزل با دوسال وقفه شروعی دوباره برای «پاد» در سال 92 دوباره دفتر شعر «دردوخط بی خط» را برای شان به ارمغان می آورد. حجم انبوه غزل ها ، گویای آن است که بیشترین دلمشغولی های شاعر را غزل پر نموده است. « چون نمی خوام به دست بخت ، قربانی شوم / قابل آن نیستم ، دعوت به مهمانی شوم؟!/هُرم تابستانی ام را پس گرفتی تا که من / بی خزان و رقص ِ پاییزی ، زمستانی شوم!»

حلقه ی بعدی غزلیات «پاد» بعد از «نانوشته ی خوانا» و « در دو خط بی خط» به دفتر سوم غزلیات یعنی «کاخ کوتاهی» امتداد یافت که همان راه گذشته ی وی بوده است .ساختار غزل ها همانند فرم گذشته  ، ولی با مضامین متنوع فضای خاص خود را می طلبد بنگرید: «ز راستا که شد این گونه خَم ، چه می خواهی/ به قدر عرف بگو بی ستم چه می خواهی/ فرو نشست به قعر زمانه کشتی شوق / در انتظار نجات ، از بلم چه می خواهی.»

و سرانجام سال 94 که همانند سال 92 دوقلوهای دفتر شعری شاعر ، یعنی  در امتداد کاخ کوتاهی ، دفتر چهارم غزل یعنی «کجای دایره هستم که ساعتم خوابید!؟متولد شده است. این اثر در 112 صفحه به تعداد 50غزل توسط انتشارات بلور روانه بازار کتاب شده است . این دفتر همانند غزلهای قبلی در یک خط مشی قرار دارد و با مضامین تازه تر، که شاعر بیشتر با اندیشه ی خودش خلوت کرده است و شاید مخاطب شعرش «من» دیگرش شده است که با او به گفتگو می نشیند. باید گفت یک دهه ی تلاش شاعر مملو از آثار متعددی  در قالب های گوناگون و با فرم ها و تجربه های جدید بوده است . امیدواریم این راه پوینده و پاینده باشد. اینک از دفتر جدید غزلی دیگر را با ما همراه باشید:

بند گسسته

ای وای که دل باز زمن شاکی و خسته ست

نوعی ز شکنجه ست که دل ، بند گسسته ست

 

هر بار که می شد زمن آزرده و عاصی ـ

می جَست از آن مُهلکه، این بار نجَسته ست

 

با حوصله اش بود نشاندارِ تحمّل

این دفعه مرا لایق این هدیه نجُسته ست

 

چون تیغه بریده ست مرا!... آنچه که هرگز

ـ چاقو نبریده ست؛همان ساقه ی دسته ست

 

هشدار مهمی ست که تا خوب بدانم

بی شانه ی دل ، شانه ی درها ، همه بسته ست

 

من مانده ام اکنون که کجا عذر مرا باز ـ

دست اش برسانم که زمن دست بشسته ست

 

ای خوب ترین خسته ترین خسته ی دنیا ـ

برگرد که (افسوس) ، به جای تو نشسته ست!

 

این تبرئه تلخ است خدایا که بگویم :

دل ، از ستم ام ، یا که ز تقدیرشکسته ست!؟

 

در پشت همین ضایعه ، «پاد» ست که مبهوت ـ

در گیر همان قاب ِ جدا گشته زهسته ست!!


آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: